عزیز ترینم
در جواب نوشته های قشنگ تو ، چیزی ندارم
جز اینکه این شعر را تقدیمت کنم :
گنجشک ها از پشت پنجره
خوشبختي مان را ، سرک مي کشند
و آفتاب خانم ، کاسه اي عطر بهار ، نذري آورده است
اين دومین بهار من و توست
پنجره را باز مي کني ، درختان پر از شکوفه مي شوند
نگاه کن ، حتي گل سرم هم ، شکوفه داده است
کنارت مي ايستم ، پنجره ، قابي عاشقانه مي شود
اين دومین بهار من و توست
دلم مي خواهد ، تمام اقيانوس ها را ، در تنگ کوچکت بريزم
تو به بلندپروازي هايم ، اخم مي کني
من کوتاه مي آيم ، و فقط تنگ کوچکت را ، موج مي اندازم
اما به جاي ماهي سرخ کوچولو ،
برایت قلب کوچکم را صید می کنم
تو لبخند می زنی ، مي خندي .. بهار مي شود
اين دومین بهار من و توست
تو درشت ترين اسکناس را ، برايم امضا مي کنی
و من زنانه ترين بوسه را ، پاي کاغذي سفيد مي زنم
می گوئی : اين معتبرتين چکي ست که عيدي گرفته ام
اين دومین بهار من و توست
ساعت ، تيک تاکش را ، با ضربان دو قلب عاشق ،
ميزان مي کند
من ، حافظ تلاوت مي کنم ؛ و تو
در ميان سطرهاي کف دستم ، مشق آرزو مي نويسي
لحظه ی نو شدن سال است ؛ من و تو
ورد تحريف مي کنيم : اللهم مدد حالنا ...
و عشق تمديد مي شود
اين ، همواره ترين بهار من و توست
نظرات شما عزیزان: